خاطرات “مست سرمست: خاطرات یک زن شاغل”، داستانی از زندگی دختری به نام هینا است که در یک شرکت بزرگ کار می کند. او هر روز با فشارهای کاری زیادی مواجه است و برای اینکه بتواند از این فشارها رها شود، به الکل پناه می برد.
یک شب، هینا بعد از یک روز سخت کاری، به یک بار می رود و شروع به نوشیدن می کند. او آنقدر می نوشد که کاملا مست می شود. وقتی هینا از بار بیرون می آید، نمی تواند تعادل خود را حفظ کند و زمین می خورد. در همین حال، یک مرد جوان به او کمک می کند تا بلند شود.
مرد جوان، هینا را به خانه اش می برد و از او مراقبت می کند. صبح روز بعد، هینا از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که در خانه یک مرد غریبه است. او ابتدا می ترسد، اما بعد متوجه می شود که مرد جوان قصد بدی ندارد.
مرد جوان به هینا می گوید که نامش تاکایا است و او یک عکاس است. تاکایا از هینا می خواهد که برای او مدل شود. هینا ابتدا مردد است، اما بعد قبول می کند. تاکایا از هینا عکس های زیادی می گیرد و این عکس ها به زودی در مجلات و اینترنت منتشر می شوند.
هینا به یکباره مشهور می شود و پیشنهادات زیادی برای کار دریافت می کند. او تصمیم می گیرد که شغل خود را در شرکت رها کند و به طور تمام وقت به عنوان مدل کار کند. هینا زندگی جدیدی را شروع می کند و از اینکه توانسته است از فشارهای کاری رها شود، بسیار خوشحال است.
این داستان، تصویری از زندگی پرفشار زنان شاغل در ژاپن را به نمایش می گذارد. همچنین، نشان می دهد که چگونه الکل می تواند به یک راه فرار موقت از مشکلات تبدیل شود. با این حال، داستان هینا به ما یادآوری می کند که همیشه راه های بهتری برای مقابله با مشکلات وجود دارد.
