هیناتا، با زیبایی فریبنده خود، به عنوان یک مستأجر وارد زندگی یک صاحبخانه میشود. این ملاقات ساده، آغازی برای یک رابطه پیچیده و پر از احساسات است.
صاحبخانه، که از حضور هیناتا در ملک خود به وجد آمده، به تدریج جذب جذابیت و شخصیت او میشود. این دو، با گذراندن وقت با یکدیگر، لایههای پنهان وجود همدیگر را کشف میکنند.
هیناتا، با رفتارهای اغواگرانه خود، صاحبخانه را به چالش میکشد و او را در موقعیتهای نامتعارف قرار میدهد. مرزهای بین رابطه مستأجر و صاحبخانه کمرنگ شده و میل و شهوت جایگزین آن میشود.
این دو، درگیر بازی خطرناکی از قدرت و تسلیم میشوند. هیناتا، با استفاده از جذابیت خود، کنترل صاحبخانه را در دست میگیرد و او را به خواستههای خود وادار میکند.
در این میان، احساسات واقعی نیز شکوفه میزنند. هیناتا و صاحبخانه، به تدریج عاشق یکدیگر میشوند و رابطه آنها فراتر از یک بازی جنسی ساده میرود. آنها باید تصمیم بگیرند که آیا این عشق ارزش عبور از خطوط قرمز را دارد یا خیر.









